-
1 бить (I) > побить (II), пробить (II), разбить (II) I
............................................................1. strike(v.) زدن، ضربت زدن، خوردن به، بخاطر خطور کردن، سکه ضرب کردن، اعتصاب کردن، اصابت، اعتصاب، ضربه، برخورد، ضربه زدن............................................................2. hit(vt. & n.) زدن، خوردن، اصابت، موفقیت، ضربت، تصادف، نمایش یافیلم پرمشتری، خوردن به، اصابت کردن به هدف زدن............................................................3. knock(vt. & n.) کوبیدن، زدن، درزدن، بد گویی کردن از، بهم خوردن، مشت، ضربت، صدای تو تو، عیبجویی............................................................4. kill(vt. & n.) کشتن، بقتل رساندن، ذبح کردن، ضایع کردن............................................................5. slaughter(vt. & vi. & n.) کشتار فجیع، قتل عام، خونریزی، ذبح، کشتار کردن............................................................6. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن........................................................................................................................8. sound(v.) صوت، صدا، صدا کردن، به نظر رسیدن، آوا، سالم، درست، بی عیب، استوار، بی خطر، دقیق، مفهوم، صدا دادن، بنظر رسیدن، بگوش خوردن، بصدا درآوردن، نواختن، زدن، به طور ژرف، کاملا، ژرفاسنجی کردن، گمانه زدن............................................................9. thump(vt. & vi. & n.) ضربت، با چیز پهن و سنگین (مثل چماق) زدن، صدای تلپ، با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتنРусско-персидский словарь > бить (I) > побить (II), пробить (II), разбить (II) I
-
2 веточка
............................................................1. twig(n.) شاخه کوچک، ترکه(vt.) فهمیدن، دیدن............................................................2. sprig(vt. & n.) شاخه کوچک، ترکه، بوته، میخ کوچک بی سر، نوباوه، جوانک، گلدوزی کردن، به شکل شاخ و برگ در آوردن............................................................3. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن -
3 вываливать (I) > вывалить (II)
............................................................1. dumpزباله، آشغال، موادی که موقتا برای استعمال انبار می شود، تفکر، خیال، جنس را (برای رقابت) بقیمت خیلی ارزان فروختن، فرورفتن در خیالات واهی، حالت مالخولیایی، رو گرفت، رو برداری کردن............................................................2. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدنРусско-персидский словарь > вываливать (I) > вывалить (II)
-
4 жёлоб
............................................................1. chuteشیب تند رودخانه، ناودان یا مجرای سرازیر، مخفف کلمه پاراشوت، (مج.) سقوط، انحطاط، زوال............................................................2. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن............................................................3. trough(n.) آبشخور، سنگاب، تغار............................................................4. gutter(vt. & n.) آب رو، فاضل آب، جوی، شیار دار کردن، آب رودار کردن، قطره قطره شدن -
5 заснять (I) (св)
........................................................................................................................2. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن -
6 застрелить (II) (св)
فعل shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن -
7 застрелиться (II) (св)
فعل shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن -
8 картечь
-
9 лоток
............................................................1. stand(vt. & vi. & n.) ایستادن، تحمل کردن، موضع، دکه، بساط، ایست کردن، توقف کردن، ماندن، راست شدن، قرار گرفتن، بودن، واقع بودن، واداشتن، عهده دار شدن، ایست، توقف، مکث، وضع، موقعیت، شهرت، مقام، پایه، میز کوچک، سه پایه، دکه دکان، ایستگاه، توقفگاه، جایگاه گواه در دادگاه، سکوب تماشاچیان مسابقات............................................................2. tray(n.) سینی، طبق، جعبه دو خانه............................................................3. stall(v.) جای ایستادن اسب در طویله، آخور، غرفه، دکه چوبی کوچک، بساط، صندلی، لژ، جایگاه ویژه، به آخور بستن، از حرکت بازداشتن، ماندن، ممانعت کردن، قصور ورزیدن، دور سر گرداندن، طفره، طفره زدن............................................................4. chuteشیب تند رودخانه، ناودان یا مجرای سرازیر، مخفف کلمه پاراشوت، (مج.) سقوط، انحطاط، زوال............................................................5. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن -
10 отпрыск
............................................................1. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن............................................................2. offshoot(n.) شاخه نورسته، جوانه، ترکه، فرع، انشعاب، شعبه، مشتق............................................................3. offspring(n.) زادو ولد، فرزند، اولاد، مبدا، منشا............................................................4. scion(cion=)(n.) قلمه، نهال، ترکه، نو، تازه، نورسته، فرزند -
11 отросток
............................................................1. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن............................................................2. branch(vi. & n.) شاخه، شاخ، فرع، شعبه، رشته، بخش، (باthe و forth) شاخه درآوردن، شاخه شاخه شدن، منشعب شدن، گل و بوته انداختن، (با from) مشتق شدن، جوانه زدن، براه جدیدی رفتن، انشعاب -
12 охотиться (II) (нсв)
............................................................1. hunt(vt. & n.) شکار کردن، صید کردن، جستجو کردن در، تفحص کردن، شکار، جستجو، نخجیر............................................................2. go shooting............................................................3. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن............................................................4. look(vt. & vi. & n.) نگاه، نظر، نگاه کردن، نگریستن، دیدن، چشم را به کار بردن، قیافه، ظاهر، به نظر آمدن مراقب بودن، وانمود کردن، ظاهر شدن، جستجو کردن -
13 палить (II) (нсв) II
............................................................1. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن............................................................2. fire(vt. & n.) آتش، حریق، (نظ.) شلیک، (مج.) تندی، حرارت، آتش زدن، افروختن، تفنگ یاتوپ را آتش کردن، بیرون کردن، انگیختن -
14 побег II
............................................................1. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن............................................................2. sprout(pl. & vi. & n.) جوانه زدن، سبز شدن، جوانه، شاخه -
15 почка I
............................................................1. bud(vt. & n.) جوانه، غنچه، شکوفه، تکمه، شکوفه کردن، جوانه زدن............................................................2. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن............................................................3. gemma(n.) (گ.ش.) جوانه، دکمه، غنچه، جرثومه، نرم تن یا صدف گرد کوچک خوراکی، الفکه -
16 пристреливать (I) > пристрелить (II) I
............................................................1. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن............................................................2. kill(vt. & n.) کشتن، بقتل رساندن، ذبح کردن، ضایع کردنРусско-персидский словарь > пристреливать (I) > пристрелить (II) I
-
17 расстреливать (I) > расстрелять (I)
............................................................1. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن........................................................................................................................Русско-персидский словарь > расстреливать (I) > расстрелять (I)
-
18 росток
............................................................1. sprout(pl. & vi. & n.) جوانه زدن، سبز شدن، جوانه، شاخه............................................................2. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن -
19 стрелять (I) > стрельнуть (I)
............................................................1. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن............................................................2. fire(vt. & n.) آتش، حریق، (نظ.) شلیک، (مج.) تندی، حرارت، آتش زدن، افروختن، تفنگ یاتوپ را آتش کردن، بیرون کردن، انگیختنРусско-персидский словарь > стрелять (I) > стрельнуть (I)
-
20 стреляться (I) (нсв)
............................................................1. shoot(vt. & vi. & n.) در کردن (گلوله و غیره)، رها کردن (از کمان و غیره)، پرتاب کردن، زدن، گلوله زدن، رها شدن، آمپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سوزش داشتن، جوانه زدن، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن............................................................2. fight a duel
- 1
- 2
См. также в других словарях:
Shot — Shot, n.; pl. {Shot}or {Shots}. [OE. shot, schot, AS. gesceot a missile; akin to D. schot a shot, shoot, G. schuss, geschoss a missile, Icel. skot a throwing, a javelin, and E. shoot, v.t. [root]159. See {Shoot}, and cf. {Shot} a share.] 1. The… … The Collaborative International Dictionary of English
Shot — Shot, n.; pl. {Shot}or {Shots}. [OE. shot, schot, AS. gesceot a missile; akin to D. schot a shot, shoot, G. schuss, geschoss a missile, Icel. skot a throwing, a javelin, and E. shoot, v.t. [root]159. See {Shoot}, and cf. {Shot} a share.] 1. The… … The Collaborative International Dictionary of English
Shot belt — Shot Shot, n.; pl. {Shot}or {Shots}. [OE. shot, schot, AS. gesceot a missile; akin to D. schot a shot, shoot, G. schuss, geschoss a missile, Icel. skot a throwing, a javelin, and E. shoot, v.t. [root]159. See {Shoot}, and cf. {Shot} a share.] 1.… … The Collaborative International Dictionary of English
Shot cartridge — Shot Shot, n.; pl. {Shot}or {Shots}. [OE. shot, schot, AS. gesceot a missile; akin to D. schot a shot, shoot, G. schuss, geschoss a missile, Icel. skot a throwing, a javelin, and E. shoot, v.t. [root]159. See {Shoot}, and cf. {Shot} a share.] 1.… … The Collaborative International Dictionary of English
Shot garland — Shot Shot, n.; pl. {Shot}or {Shots}. [OE. shot, schot, AS. gesceot a missile; akin to D. schot a shot, shoot, G. schuss, geschoss a missile, Icel. skot a throwing, a javelin, and E. shoot, v.t. [root]159. See {Shoot}, and cf. {Shot} a share.] 1.… … The Collaborative International Dictionary of English
Shot gauge — Shot Shot, n.; pl. {Shot}or {Shots}. [OE. shot, schot, AS. gesceot a missile; akin to D. schot a shot, shoot, G. schuss, geschoss a missile, Icel. skot a throwing, a javelin, and E. shoot, v.t. [root]159. See {Shoot}, and cf. {Shot} a share.] 1.… … The Collaborative International Dictionary of English
shot hole — Shot Shot, n.; pl. {Shot}or {Shots}. [OE. shot, schot, AS. gesceot a missile; akin to D. schot a shot, shoot, G. schuss, geschoss a missile, Icel. skot a throwing, a javelin, and E. shoot, v.t. [root]159. See {Shoot}, and cf. {Shot} a share.] 1.… … The Collaborative International Dictionary of English
Shot locker — Shot Shot, n.; pl. {Shot}or {Shots}. [OE. shot, schot, AS. gesceot a missile; akin to D. schot a shot, shoot, G. schuss, geschoss a missile, Icel. skot a throwing, a javelin, and E. shoot, v.t. [root]159. See {Shoot}, and cf. {Shot} a share.] 1.… … The Collaborative International Dictionary of English
Shot of a cable — Shot Shot, n.; pl. {Shot}or {Shots}. [OE. shot, schot, AS. gesceot a missile; akin to D. schot a shot, shoot, G. schuss, geschoss a missile, Icel. skot a throwing, a javelin, and E. shoot, v.t. [root]159. See {Shoot}, and cf. {Shot} a share.] 1.… … The Collaborative International Dictionary of English
Shot prop — Shot Shot, n.; pl. {Shot}or {Shots}. [OE. shot, schot, AS. gesceot a missile; akin to D. schot a shot, shoot, G. schuss, geschoss a missile, Icel. skot a throwing, a javelin, and E. shoot, v.t. [root]159. See {Shoot}, and cf. {Shot} a share.] 1.… … The Collaborative International Dictionary of English
Shot tower — Shot Shot, n.; pl. {Shot}or {Shots}. [OE. shot, schot, AS. gesceot a missile; akin to D. schot a shot, shoot, G. schuss, geschoss a missile, Icel. skot a throwing, a javelin, and E. shoot, v.t. [root]159. See {Shoot}, and cf. {Shot} a share.] 1.… … The Collaborative International Dictionary of English